پس از گذشت 10 ماه از ارسال پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل،دومین قطعنامه این شورا درباره فعالیت های هسته ای ایران صادر شد. در قطعنامه اول که حدود سه ماه قبل صادر و به قطعنامه 1696 معروف شد، از جمهوری اسلامی ایران خواسته شده بود تمامی فعالیت های خود در زمینه غنی سازی و بازفراوری و تمامی فعالیت های مرتبط با آنها را به حالت تعلیق در آورد در غیر این صورت انجام اقداماتی براساس ماده 41 از فصل 7 منشور سازمان ملل در دستور کار قرار خواهد گرفت.
این قطعنامه از سوی جمهوری اسلامی ایران به دلیل آنکه ظالمانه و برخلاف منافع ملی کشورمان تنظیم شده بود، مردود اعلام گردید و متعاقب آن کشورهای 1+5 مسیر قطعنامه دیگری را در پیش گرفتند. در دوم دی ماه سال جاری قطعنامه 1737 با اجماع 15 عضو شورای امنیت به تصویب رسید تا براساس مفاد این قطعنامه که دارای یک مقدمه، 15 بند و یک ضمیمه است، جمهوری اسلامی ایران مشمول تحریم هایی در زمینه های هسته ای و موشکی شود. مهمترین محورهای قطعنامه 1737 عبارتنداز:
1- جمهوری اسلامی ایران باید تمامی فعالیت های خود را در زمینه غنی سازی و بازفراوری هسته ای از جمله تحقیق و توسعه و همچنین طرح های مربوط به آب سنگین را به حالت تعلیق در آورد.
2- از همه کشورها خواسته شده است از فراهم کردن فروش یا انتقال کلیه مواد و فناوری هایی که می تواند به فعالیت های مرتبط با غنی سازی، بازفراوری و طرح های آب سنگین یا توسعه سیستم های پرتاب سلاح هسته ای از جمله موشک های بالستیک کمک کند، خودداری نمایند.
3- از همه کشورها خواسته شده است که از هرگونه مشارکت فنی یا آموزشی، کمک مالی و سرمایه گذاری در طرح های مربوط به چرخه سوخت ایران خودداری نمایند.
4- این قطعنامه از همه دولت ها می خواهد دارایی های مالی 10 شرکت و سازمان و 12 فردی که در برنامه های هسته ای و موشکی ایران مشارکت داشته اند را مسدود نمایند.
5- براساس قطعنامه، کمیته ای برای نظارت بر اجرای تحریم ها علیه ایران تشکیل می شود. در این کمیته 15 کشور عضو شورای امنیت نماینده خواهند داشت و تمام کشورهای عضو سازمان ملل نیز موظفند ظرف 60 روز، درخصوص گام هایی که جهت اجرایی شدن قطعنامه 1737 برداشته اند به این کمیته گزارش دهند.
6- دراین قطعنامه همچنین از همه دولت ها خواسته شده است نقل و انتقال افرادی را که در لیست سازمان ملل مشخص شده، به کمیته نظارت بر تحریم ها گزارش کرده و درباره ورود و خروج آنها به کشورشان تدابیر احتیاطی در پیش بگیرند.
7- از مدیر کل آژانس درخواست شده است ظرف مدت 60 روز در مورد اینکه آیا ایران تعلیق کامل و پایدارتمامی فعالیت های مندرج در این قطعنامه را برقرار ساخته است یا خیر، گزارشی به شورای حکام آژانس و به موازات آن به شورای امنیت جهت بررسی ارائه دهد.
8- از جمهوری اسلامی ایران خواسته شده است بلافاصله پروتکل الحاقی را به تصویب برساند.
9- اگر ایران مفاد قطعنامه 1737 را نپذیرد، شورای امنیت می تواند تحریم های غیرنظامی بیشتری را براساس ماده 41 از فصل 7 منشور سازمان ملل تصویب نماید.
10- از جمهوری اسلامی ایران خواسته شده است به پای میز مذاکره با آژانس و اتحادیه اروپا بازگردد.
ارزیابی
پس از صدور قطعنامه 1737، برخی کارشناسان سیاسی و حقوقی به ارزیابی آن پرداخته اند که مهمترین موارد ذکر شده عبارتند از:
الف- این قطعنامه یکی از مهمترین، فنی ترین، پیچیده ترین و جدی ترین قطعنامه هایی است که شورای امنیت سازمان ملل در سال های اخیر به تصویب رسانده است.
ب- در این قطعنامه موضوع فعالیت های هسته ای ایران ذیل فصل 7 ماده 42 منشور سازمان ملل بررسی شده که مربوط به موارد تهدید امنیت بین المللی می باشد.
ج- قطعنامه به گونه ای تنظیم شده که باب تفسیرهای موسع را بازگذاشته و براین اساس، سخت گیری های بسیار بیشتر از آنچه ظاهر قطعنامه نشان می دهد، در مورد ایران اجرا خواهد شد.
د- تشکیل«کمیته تحریم» ابزار جدید فشار سیاسی، اقتصادی و روانی بر ایران خواهدبود.-
ه- غرب موضوع هسته ای ایران را تبدیل به یک پدیده و در نهایت تهدید بین المللی کرده است.
و- برای آمریکا مهم نیست که داخل قطعنامه چیست، مهم آن است که اعضای شورای امنیت را وادار به تبعیت از خود کرده است.
ز- دنیای غرب برای اقدامات آینده خود در قبال فعالیت های هسته ای ایران نیز مجوز گرفته است.
ح- آمریکایی ها پروسه اقناع بین المللی در تهدید معرفی کردن فعالیت های هسته ای ایران، اجماع و تحریم را با موفقیت پشت سر گذاشته اند.
ط- دراین قطعنامه حتی فعالیت های ایران در موارد پزشکی و کشاورزی هم جزو موارد مشکوک به حساب آمده که این امر دست کشورهای غربی را برای صادرات گزینشی به ایران و اعمال فشار به بهانه مشکوک بودن بازمی گذارد. با استناد به این قطعنامه و قطعنامه 1540 در خصوص مقابله با قاچاق کالاها و مبارزه با تروریسم هسته ای، شاهد ایجاد محدودیت های فراوانی در صدور کالاها و تجهیزات مختلف به ایران خواهیم بود.
ی- راه تفسیر قطعنامه 1737 آن قدر باز است که بدون قطعنامه جدید هم غرب می تواند فشارهای خود را بر ایران وارد نماید.
ک- در این قطعنامه با جمهوری اسلامی ایران همچون کشورهای دارنده سلاح هسته ای برخورد شده و ما را در جایگاه کره شمالی قرار داده اند.
ل- این قطعنامه نشان می دهد که آمریکا در سیاست فشار تدریجی و پلکانی موفق بوده است.
م- واشنگتن و لندن که دلیلی برای انحراف فعالیت های هسته ای ایران ندارند، با دو قطعنامه 1696 و 1737 و قطعنامه های پی در پی، درصدد آن هستندکه صدور قطعنامه های متعدد از ناحیه شورای امنیت را ملاک و مستند اهداف بعدی خود قرار دهند.
ن- آمریکا یی ها برای ورود به بند 41 فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد می توانستند بدون اجماع و با رای ممتنع روسیه و چین، تحریم های سخت تری را علیه ایران به تصویب برسانند اما از آنجا که رای ممتنع از استحکام و اجماع بین المللی علیه یک پدیده مغایر امنیت بین المللی می کاست، ماهها سیاست صبر و بردباری از خود نشان دادند تا به قطعنامه 1737 دست یابند. اجماع در تصویب قطعنامه 1737 می تواند به بزرگنمایی محیط امنیتی پرونده هسته ای ایران کمک نماید. آنچه که گذشت عصاره تحلیل ها و اظهار نظرهایی بود که در حوزه کارشناسان داخلی ظرف روزهای پس از تصویب قطعنامه ارائه گردیده است، اظهاراتی که برخی از آنها از موضع کارشناسی و برخی دیگر از آن بوی انفعال و یاس و سرخوردگی به مشام می رسید که پاسخ برخی از آنها را در طول بحث از نظر خواهید گذراند.
علت صدور قطعنامه
در تبیین چرایی صدور قطعنامه 1737، جایگاه قطعنامه در مناسبات بین المللی، مراحل تنظیم و تصویب و نحوه مواجهه با آن باید به مواردی چند اشاره داشت تا زوایای بیشتری از این قطعنامه روشن گردد:
در طول چهار سالی که از چالش در پرونده هسته ای کشورمان می گذرد، هدف اساسی دستگاه دیپلماسی کشور این بوده است که مسیرهای مبتنی بر شفاف سازی و اعتمادسازی بین المللی را طی نماید اگرچه طی این مسیر با هزینه های بسیاری همراه باشد. در طول سال های گذشته تلاش داشته ایم پرونده در آژانس بین المللی انرژی اتمی بررسی و در نهایت بسته شود و به هیچ وجه از گشایش و یا ارسال آن به شورای امنیت استقبال نکردیم. در حال حاضر هم معتقدیم هر اقدامی که مغایر با منافع ملی کشور نباشد و بتواند پرونده را از شورای امنیت به محل اصلی آن یعنی آژانس برگرداند، باید انجام داد. براین اساس نه از صدور بیانیه هایی که علیه فعالیت های هسته ای ایران در شورای حکام آژانس صادر می گردید راضی بودیم و نه در حال حاضر از صدور قطعنامه های 1696 و 1737 راضی و خشنود هستیم و معتقدیم صدور چنین قطعنامه هایی فی نفسه چیز خوبی نبوده و ممکن است در بخش هایی مصالح و منافع کشور را تحت تاثیر خود قرار دهد. بنابراین تشکیل کمیته ای مرکب از دیپلمات ها و حقوقدانان با تجربه کشور برای تفسیر موسع قطعنامه و پیش بینی راههای آینده ضروری به نظر می رسد. از سوی دیگر براین موضوع تاکید داریم که ارجاع پرونده هسته ای ایران به شورای امنیت برخلاف نص صریح ماده 12-C اساسنامه آژانس بین المللی انرژی اتمی صورت پذیرفته واستناد شورای امنیت به مواد39، 40، 41، فصل هفتم منشور سازمان ملل برای تحریم ایران نیز غیر قانونی بوده ونه فقط با روح قانون بلکه با مفاد اصل هفتم نیز درتناقض است زیرا استناد به فصل هفتم منشور سازمان ملل فقط هنگامی است که اقدام یک کشور عضو جامعه بین المللی ، صلح جهانی یا منطقه ای را به خطر انداخته باشد وپرونده هسته ای ایران فقط هنگامی می تواند موضوع این فصل باشد که اولاً ثابت شود که ایران در پی تولید سلاح اتمی است و ثانیاً با سلاح هسته ای خود کشورهای دیگر را تهدید به حمله اتمی کرده باشد، حال آنکه مطابق گزارش های بازرسان آژانس، هیچ نشانه ای حاکی از تلاش ایران برای انحراف از فعالیت صلح آمیز به سوی تولید سلاح هسته ای به دست نیامده است واعلام نظر شورای حکام آژانس نیز تنها با استناد به گزارش بازرسان معتبر خواهد بود واز سوی دیگر تصمیم شورای امنیت سازمان ملل باید مستند به گزارش شورای حکام باشد و از آنجا که در گزارش بازرسان و گزارش شورای حکام اشاره ای به انحراف در فعالیت هسته ای ایران وجود ندارد، ارسال پرونده به شورای امنیت و استناد این شورا به فصل هفتم کمترین وجاهت قانونی و حقوقی را هم ندارد.
اما آنچه که در قطعنامه به عنوان محدودسازی ایران برای انتقال تکنولوژی، تجهیزات، مواد اولیه و کالاهایی که می تواند در برنامه های موشکی و هسته ای ایران ایجاد وقفه نماید، از زمان های گذشته نیز درچارچوب «برنامه واسنائر» وجود داشته است. در این برنامه، کشورهای صنعتی توافق خود برای کنترل قدرت کشورهای پیرامونی بیان داشته اند اما منافع متفاوت کشورهای صنعتی، مانع از اجرای دستورالعمل واسنائر گردیده است. درعین حال پدیده انقلاب اسلامی ایران یک استثناء بوده واز سال 1991 تاکنون عملاً تحریم هسته ای و موشکی درباره ایران اعمال می شده و اکنون این تحریم تحت قوانین شورای امنیت در آمده است. رفتار اخیر روسیه و چین درهمگامی با قطعنامه پیشنهادی سه کشور اروپایی که ازجانب آمریکا نیز پشتیبانی می شد، نشان داد که قدرت های بزرگ جهانی بر اساس قواعد رفتار استراتژیک، مخالف هسته ای شدن ایران بوده وآن را مغایر با اهداف استراتژیک خود تعریف کرده اند، اما درآن سوی میدان، چین و روسیه، حیات خلوتی را برای هسته ای شدن کره شمالی بر مبنای مصالح و منافع ملی خود به وجود آورده اند.
اما رفتار غرب به ویژه گروه1+5 پیش از صدور قطعنامه 1737 نشان داد که آنها درصدد جبران شکست های خود درمنطقه ژئواستراتژیک خاورمیانه و یا سهم خواهی از امتیازاتی هستند که اینک درسبد جمهوری اسلامی ایران چیده شده اند. فرانسوی ها شرط مقاومت در برابر تصویب قطعنامه 1737 را کمک ایران به بقای یکساله دولت سینیوره در لبنان عنوان کردند، روس ها از ایران خواسته بودند جای پای آنها را در عراق، افغانستان، لبنان، و فلسطین محکم نمایند، آمریکایی ها برای فرونشاندن بحران عراق از ایران کمک خواسته بودند وانگلیسی ها حاشیه امنی درعراق وافغانستان جستجومی کردند و چینی ها هم در طلب عقد قراردادهای کلان وبلند مدت در بخش انرژی با ایران بودند. مجموعه این مطالبات و درخواست ها نشان می دهد که اولاً داشته ها وامتیازات ایران به چه میزان رشک برانگیز و اغوا کننده است که اینگونه قدرت های بزرگ را به دریوزگی و سهم خواهی کشانده است و ثانیاً نقاط ضعف و آسیب پذیری آنان به گونه ای است که کمترین فشاری از سوی ایران، معادلات منطقه ای و منافع آنها را چگونه تحت تأثیر قرار می دهد.
بدون شک هسته ای شدن ایران اسلامی، معادلات قدرت را درمنطقه دگرگون ساخته است و جمهوری اسلامی را تبدیل به یک بازیگر موثر و فعال نموده به گونه ای که قدرت های فرامنطقه ای به این درک جمعی رسیده اند که مدیریت نظام کنونی منطقه خاورمیانه از دست آنها خارج گردیده وبخش عمده آن در چتر نفوذ معنوی انقلاب اسلامی ایران قرار گرفته است.
باید به هوش باشیم که بار روانی واثرات تبلیغاتی چنین قطعنامه هایی بیش از بار سیاسی و اقتصادی و واقعیت های آن است. هدف اول دنیای غرب، پیگیری استراتژی فشار از بیرون وبرهم زدن انسجام واستحکام ملی در درون کشور است. آنها به خوبی دریافته اند که شکستن اراده یک ملت منسجم، امری ناشدنی است و برای دستیابی به اهداف خود چاره ای جز شکستن اراده و اجماع ملی ندارند. از این روی «مایکل گرسون» از مشاوران مورد اعتماد و نزدیک جورج واکربوش که معمولاً متن نطق های مهم او را تهیه می کند، هفته گذشته طی مقاله ای درهفته نامه نیوزویک نوشت: «تا زمانی که خاورمیانه کانون مشکلات و بی ثباتی باشد، آمریکا هرگز امنیت نخواهد داشت. ایران عامل اصلی این ناامنی هاست واگر این کشور به فناوری هسته ای دست یابد دیگر نمی توان کاری از پیش برد. مشکل اصلی دنیای غرب آن است که همه جناح ها درایران، اعم از تجدید نظر طلبان، محافظه کاران وفوق محافظه کاران و متعصبانی که چشم به آخرت دوخته اند، در یک چیز اتحاد دارند و آن ناسیونالیسم هسته ای است. این ناسیونالیسم باید شکسته شود تا استراتژی های امنیتی آمریکا در منطقه به پیش برود.»
قطعنامه یا کاغذ پاره های غرب
در اوج مانورهای رسانه ای غرب، از این نکته اساسی هم نباید غافل بود و آن اینکه مقامات غربی مرتبط با پرونده هسته ای ایران، طی چند ماه گذشته ودرجریان درگیری های داخلی خود بارها اعلام کرده اند که نسبت به کار آمد بودن قطعنامه تحریم ایران دچار تردید های جدی هستند و چنانچه ایران اسلامی در پی صدور این قطعنامه از پذیرش مفاد آن خودداری نماید، اجرای تحریم هایی که در قطعنامه خواهد آمد، به آسانی امکان پذیر نیست و این وضعیت می تواند حیثیت کشورهای 1+5 و اقتدار آنها را زیر سئوال ببرد. دقیقاً به همین علت است که از ایران خواسته اند تعلیق غنی سازی را حداقل برای مدتی کوتاه هم که شده بپذیرد تا پرستیژ و ابهت ظاهری شورای امنیت وگروه 1+5 حفظ شود.
در گزارش هایی که این روزها توسط موسسات مطالعاتی و پژوهشی دنیای غرب به ویژه آمریکا منتشر می گردد، بر این واقعیت بارها و بارها تاکید شده است که جمهوری اسلامی ایران درحال حاضر از هر زمان دیگری در طول تاریخ خود قدرتمند تر است و این اقتدار باعث گردیده که آمریکایی ها چاره ای جز روی آوردن به راهبرد برد - برد نداشته باشند. دریکی از آخرین گزارش های منتشره توسط «مرکز مطالعات راهبردی آمریکا» که توسط « لری دیاموند»، «مایکل مکنون» و «عباس میلانی» از اعضای پروژه دمکراسی ایران در موسسه هوور منتشر گردیده، آمده است : مقامات کاخ سفید از زمان تسخیر سفارت آمریکا و در سال 1979 توسط طرفداران خمینی، 4 راهبرد اساسی1- جلوگیری از نفوذ منطقه ای ایران 2-ارتقای سطح دمکراسی و حقوق بشر 3- قطع حمایت از تروریست ها و 4- ممانعت از دستیابی به فناوری هسته ای، در قبال ایران پیش گرفته اند که در هر چهار راهبرد دچار شکست شده اند واین درحالی است که جمهوری اسلامی ایران در بهترین شرایط ممکن از حیث اقتدار و گسترش حوزه نفوذ قرار دارد و تهدید های آمریکا هم همچون طبل توخالی، هیمنه ایالات متحده را بیش از پیش دچار مخاطرات جدی نموده است. در این وضعیت ما چاره ای جز روی آوردن به گفتگوهای دیپلماتیک و پیگیری استراتژی برد - برد با این بازیگر موثر منطقه ای را نداریم.
بلیت بخت آزمایی
صدور قطعنامه 7371 نشان داد که دنیای غرب سنگین ترین مهره شطرنج خود را به حرکت درآورده است درعین آنکه نیم نگاهی هم به گشایش های بازی در صفحه شطرنج هسته ای ایران دارد. تیم مذاکره کننده هسته ای و دستگاه دیپلماسی کشورمان باید به این درک اساسی رسیده باشند که با بهره گیری از الگوهای تکراری و بازی هایی که حریف مقابل آنها را خوانده است نمی توان مطلوبیت نهایی را ایجاد کرد. ما در برهه کنونی سخت نیازمند تحرک دیپلماتیک، مقاومت بین المللی و برنامه های استراتژیک جهت افزایش وگسترش نفوذ، اقتدار و تعامل سامان یافته بین المللی هستیم. به یقین تحرکات دیپلماتیک هدفمند وظریف، زوایای اجرای قطعنامه را به تأخیر ومطلوبیت آن را تا حدود بسیاری دچار مخاطرات جدی خواهد کرد. از این روی «لی فینشتاین »کارشناس روابط خارجی آمریکا در تحلیلی که روزنامه «کریستین ساینس مانیتور» به چاپ رسانده، براین مطلب تاکید می نماید. که «غرب یک بلیت بخت آزمایی در دست دارد که پیروزی در آن به پاسخ ها و واکنش های ایران بستگی دارد.»
به اعتقاد بسیاری از صاحبنظران وتحلیل گران سیاسی، یکی از موثرترین واکنش های ایران به بلیت بخت آزمایی غرب، جهش های فنی در بخش فناوری هسته ای است به گونه ای که سقف مذاکرات را از وضعیت تعلیق در بخش تحقیق و توسعه، به بخش های نیمه صنعتی وصنعتی رساند. اعلام نصب و راه اندازی 3 هزار سانتریفیوژ در دهه فجر امسال می تواند بخشی از این واکنش باشد که باید دایره ومحدود ه های این جهش ها را هر چه بیشتر افزایش داد تا سطح مذاکرات وتعاملات آتی در چارچوب آژانس و شورای امنیت را به نفع خود رقم بزنیم. دراستراتژی جهش فنی، ما با غرب بر روی داشته هایمان مذاکره نخواهیم کرد و اگر قرار است تفاهمی به میان آید، مذاکره و تفاهم احتمالی بر روی ظرفیت هایی است که در آینده از بالقوه به بالفعل تبدیل می شوند. بر این اساس جمهوری اسلامی ایران ظرف یکسال گذشته، رفتاری کاملاً معنادار در حوزه فنی- تکنیکی از خود نشان داده است. این رفتار ازچند الگوی کاملاً مشخص تبعیت می کند:
1- هیچ فعالیت هسته ای تحت هیچ شرایطی دوباره به حال تعلیق در نخواهد آمد
2- هر چه برنامه هسته ای ایران به لحاظ فنی پیشرفت بیشتری بکند، ایران پای میز مذاکره موضع قوی تری خواهد داشت و می تواند امتیاز های بیشتری مطالبه کند
3- کنترل بحران بین المللی درباره برنامه هسته ای ایران وظیفه دیپلمات هاست نه دانشمندان، یعنی این بحران را - اگر بپذیریم بحرانی وجود دارد- باید با استفاده از چانه زنی و مهارت های دیپلماتیک کنترل و حل کرد نه از طریق تعطیلی فعالیت ها و پاک کردن صورت مسئله
4- رفتار ایران تابع تهدید نیست واگر هم بنا باشد تغییر کند با فشار تغییر نخواهد کرد چرا که هر گونه تغییر رفتار تحت فشار به افزایش بردمان فشارها منجر خواهد شد.
بر مبنای این چهاراصل، ایران در یک سال گذشته به تعبیر«رابرت جوزف» معاون سلاح و کنترل تسلیحات رایس، هر دوپای خود را روی پدال گاز گذاشته و با حداکثر سرعت در حال پیش روی است. غرب به خوبی فهمیده است تا آنجا که به ایران مربوط می شود این یک روند برگشت ناپذیر است وحتی استفاده از ابزارهایی مانند تحریم - که اساساً معلوم نیست چنین ابزاری اساساً وجود خارجی داشته باشد - هم نخواهد توانست تغییری در رفتار ایران به وجود بیاورد چرا که در واقع ایران اراده خود را برای هسته ای شدن به جهان تحمیل کرده است با این فرض که برای دستیابی به چنین جایگاهی درعرصه بین الملل، اساساً راهی جز مقاومت و تحمیل اراده خود به زورگویانی که همه چیز را برای خود می خواهند، وجود ندارد.
از سوی دیگر دست غرب برای تهدید ایران در منطقه خاورمیانه از هر زمان دیگری بسته تر است. درحالی که کار غربی ها برای مذاکره با ایران درباره کنترل اوضاع در عراق، افغانستان، لبنان و فلسطین از درخواست گذشته و به التماس کشیده، چگونه توقع دارند که ایران نسبت به تهدیدهای غلاظ و شداد آنها واکنشی به جز خنده ای از سر استهزاء داشته باشد.
شاید یکی از دلایلی که غرب قطعنامه 1737 را ذیل ماده 41 به تصویب رساند و از ماده 42 صرفنظر کرد این باشد که ماده 41 به تحریم هایی به غیر از دارویی و غذایی آن هم از راه فشارهای سیاسی و اقتصادی نظر دارد، درحالی که ماده 42 منشور سازمان ملل، از ابزار زور و نظامی جهت دیکته کردن مفاد قطعنامه های شورای امنیت سخن به میان می آورد، اهرمی که دنیای غرب خود را عاجزتر از آن می داند که حتی سخنی از آن به میان آورد. از این روی «ویتالی چورکین» نماینده روسیه در سازمان ملل با نفی هرگونه تهدید نظامی علیه ایران می گوید: تصویب قطعنامه 1737 ذیل ماده 41، آخرین ابزار موجود درجعبه سازمان ملل است و اگر ایران دست رد بر سینه ما زند، دیگر هیچ ابزاری برای فشار بر ایران دراختیار نداریم.
از این رو برخی مقامات آمریکایی و اروپایی از صدور قطعنامه تحریم با عنوان «حفظ آبرو» یاد کردند ودرکنار آن رسانه های غربی از تعابیری چون «کوه موش زائیده» ، «تفنگ غرب بی فشنگ است» و «شورای امنیت بر طبل تو خالی می کوبد» استفاده کرده اند. بنابراین به نظر می رسد درحال حاضر برای صادر کنندگان قطعنامه، ظاهر مسئله مهمتر از محتوای آن است وگروه 1+5 برای اصلاح موقت چهره شکست خورده خود، به چنین قطعنامه ضعیف و کم رمقی تن داده تا لااقل در پس شکست های متعددی که در سال های اخیر چشیده اند، لااقل یک پیروزی مجازی برای خود ترسیم نمایند. در این میان واکنش خردورزانه دستگاه دیپلماسی کشور و مجلس شورای اسلامی در زمانی کوتاه طعم نه چندان شیرین این پیروزی مجازی را به تلخی تبدیل کرده است. شرط تداوم پیروزی های دستگاه دیپلماسی، پرهیز از شتابزدگی، تقویت خط دیپلماسی، ارائه پیشنهادات جدید، ورود درمیدان بازی غرب و در عین حال سرعت بخشی به فعالیت های مربوط به چرخه سوخت هسته ای است. ما هنوز به حل و فصل پرونده هسته ای خود با استفاده از روش های مسالمت آمیز کاملاً معتقد هستیم و تا زمانی که روش هایی با هزینه کمتر وجود دارد، از روش های رادیکال استفاده نخواهیم کرد. درعین حال مذاکره برای ایران نه هدف است ونه یک گزینه غیر قابل جایگزین. نفس مذاکره اگر ما را به اهدافمان نزدیکتر نکند و بر آن سودی مترتب نباشد، واجد هیچ ارزشی نخواهد بود و ایران هر لحظه آماده است شیوه کارآمدتری را به جای آن بنشاند.
نوشته شده توسط :سادات علوی::نظرات دیگران [ نظر]